مرتضی قاضی درباره کتاب «حوض خون» (روایت زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس) گفت: «اخلاص جمعی»، «تلاش مؤمنانه» و «احترام به مخاطب» از سر و شکل، مقدمه، حواشی و اتفاقات این کتاب میبارد و این تأثیر گرفته از اخلاص همان خانمها و شبیه شدن به آنها است.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، نشست نقد کتاب «حوض خون» روز گذشته ۲۷ آذرماه در حوزه هنری خوزستان با حضور مرتضی قاضی، نویسنده کتابهای «عملیات فریب»، «تنهای تنها»، «شماره پنج»؛ سمیهسادات حسینی، مشاور کتاب «حوض خون» و فاطمهسادات میرعالی نویسنده کتاب برگزار شد.
مرتضی قاضی در آغاز سخنان خود گفت: وقتی با یک کتاب مواجه میشویم، ممکن است سؤالات مختلفی درباره اینکه این کتاب چهطور این سر و شکل را پیدا کرده است، برای ما مطرح شود. سؤال اولی که در مواجهه با این کتاب برایم مطرح شد این است که ایده این کتاب چطور به ذهن پدیدآورندگان کتاب رسید؟ مهم است که بدانیم کتابهایی که در حوزه دفاع مقدس نوشته میشوند چه منطقی در پشت خود دارند و به چه دلیل تولید میشوند؟ آیا این ایده از سوی دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک یا از طرف دفتر مطالعات جبهه فرهنگی مطرح شده یا ترکیبی بوده است؟ پیشگفتار ناشر تنها به موضوع روایت زنان در جنگ میپردازد و چرایی پرداختن به موضوع رختشویی زنان اندیمشک در دفاع مقدس را مطرح نکرده است. خیلی از سوژههایی که توسط نهادهایی که متولی تاریخ شفاهی دفاع مقدس و انقلاب اسلامی هستند، خیلی وقتها مبتنی بر نظام مشخصی نیست.
فاطمهسادات میرعالی در پاسخ به این سؤال گفت: وقتی دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک فعالیت خود را در سال ۹۳ شروع کرد، برنامه ما این بود که فعالیتهایی که در پشتیبانی از جنگ در اندیمشک انجام شده است، رصد کنیم. دفتر ما زیر نظر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی بود. آن موقع عنوان رختشویی هنوز مطرح نبود. درباره پشتیبانی جنگ تحقیق میکردیم. در سال ۹۴ به این موضوع رسیدیم که رختشویخانه اندیمشک یک پشتیبانی قوی در اندیمشک بود. در سال ۹۸ این طرح را به دفتر مطالعات ارائه دادیم که مورد تأیید قرار گرفت و بعد از آن مصاحبهها تکمیل شد.
قاضی بیان کرد: بر این اساس موضوع پشتیبانی جنگ توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی مطرح شد و دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک، رختشویخانه را به عنوان مصداقی برای آن پیدا کرد. سؤال دیگری که اینجا مطرح میشود این است که آیا این ساختار در جاهای دیگر نیز بود یا خیر؟.
میرعالی در پاسخ به این سؤال گفت: در بررسیهایی که انجام شد متوجه شدیم در بیمارستان شوش، نیروهای بیمارستان این کار را انجام میدادند. در دزفول، بهبهان و رامهرمز نیز این ساختار بود که کار تدارکات انجام میشد، اما اینکه یک جمع واحد به صورت خودجوش این کار را کنند در جایی غیر از اندیمشک نبود. اینها بانوان جلسات خانگی قرآن یا جلسات مسجد بودند که به صورت خودجوش در رختشویخانه حضور پیدا کردند.
قاضی درباره سوژه کتاب خطاب به سمیهسادات حسینی، مشاور کتاب «حوض خون» گفت: برای هر کتاب، میگوییم چهار سطر درباره ایده آن گفته شود که این چهار سطر توانایی جذب مخاطب را داشته باشد. توضیح ایده رختشویی زنان در دفاع مقدس در چهار سطر شاید در ابتدا چندان گیرا نباشد. شما چه مواجههای با کتاب داشتید؟
حسینی پاسخ داد: در ابتدا ۸۰ صفحه از کتاب در اختیار من قرار گرفت. قلم نویسنده در نوشتن خاطرات خوب و روان بود. در گفتوگویی که با نویسنده داشتم متوجه شدم هر کدام از این راویها پر از خردهروایتها است. وقتی تفاوت راویها را میبینید، خود این به طور جداگانه جذابیت داشت. توضیح چهار خطی ایده کتابی که یک شخصیت دارد با توضیح چهار خطی کتابی که ۶۴ روای دارد با هم متفاوت است. نگاه نویسنده در صحنهها بسیار عمیق و موشکافانه است و احساسات عمیق زنان را در حین کار درآورده است.
در ادامه قاضی با بیان اینکه جلسات نقد کتاب باید به این سمت برود که پشت صحنه کتاب را نشان دهد، بیان کرد: نویسنده، محقق یا حتی ویراستار و مشاور کتاب در اطلاعات بعدی که درباره کتاب مطرح میکنند حرفهایی میزنند که در کتاب نیست و این حرفها میتواند فهم ما را نسبت به کتاب عمیقتر کند. بنابراین نباید به ظاهر کتاب اکتفا کنیم. کتاب «حوض خون» عمق بیشتری دارد و مانند یک کوه یخی است که دو سوم آن در زیر آب پنهان مانده است.
به نظر من ایده اولیه کتاب به خوبی تبدیل به موضوع و مسئله شده است. ایده کتاب تا حدی نسبت به ایدههای مشابه برتری دارد، اما در کتاب اشارهای به ایدههای مشابه مانند چای خانه اهواز نیست.
باید به دفتر مطالعات جبهه فرهنگی نمره خوبی بدهیم که از این سوژه حمایت کرد، چرا که یک کلان موضوع را در پشتیبانی زنان در جنگ مطرح کرده است و مصداق آن را دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک انجام داد. دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک از طریق رختشویخانه کار خاصی انجام داده و این کار تمایز و هویتی به شهر میبخشد که موفقیتی برای مجموعه شهید زیوداری و ناشر کتاب محسوب میشود.
موضوع بعدی درباره تحقیق کتاب است. باید بدانیم حجم تحقیق چقدر بوده است. آیا همه آنچه مورد تحقیق قرار گرفت، در کتاب آمده است؟ آیا خاطرات، جامع زندگی راویهای آن است؟ یا بخشی حذف شده است؟ آیا نوارهای مصاحبهها وجود دارد؟ من برای پاسخ به این سوالات باید به مقدمه نویسنده مراجعه کنم.
مقدمه و سوانحنگاری خانم میرعالی در این کتاب قابل قبول است. مقدمه کتاب یک مقدمه تقریباً بلند است، اما یک خوبی دارد و آن قصهگونه بودن آن است. سوانح به معنی این است که نویسنده چطور توانست این کتاب را از آب و گل در بیاورد. در مقدمه ابعاد موضوع، موانع مسیر و همراهیها مورد اشاره قرار گرفته است. مقدمه کتاب باید تا حدی پشت صحنه کتاب را به ما توضیح بدهد. در این کتاب گفته نشده است چه چیزهایی حذف شده است، حجم تحقیق چند ساعت بوده است، اسناد کتاب به چه شکل نگهداری میشوند، صوتی هستند یا تصویری؟ اینها را میتوان در مقدمه مطرح کرد. چرا تعداد روایتها ۶۴ روایت است؟ کمتر یا بیشتر نیست؟ اگر بیش از این بوده است، چرا به این تعداد اکتفا شده است؟ چرا زندگی بعد از رختشویخانه این خانمها مطرح نشده است؟
میرعالی در پاسخ به این سؤالات گفت: به جز مصاحبه تحقیقی با راویها، یک سری موضوعات مطرح کردیم و برای آنها ریز موضوع و سؤالاتی طراحی شد. با برخی از این راویها بین ۱۲ یا ۱۵ ساعت مصاحبه انجام شد و هنوز مصاحبه با آنها تمام نشده است.
مجموعه مصاحبههای مربوط به رختشویخانه بیش از ۳۰۰ ساعت مصاحبه بود، اینها غیر از درد دلهایی است که این خانمها انجام داشتند. مثلاً با یک راوی سه سال ارتباط داشتیم و ماهانه با او دیدار میکردیم. ما برای این خاطرات نقطه پایان نگذاشتیم. برخی از سوژهها جای تکنگاری داشت، مثل خانم بستاک که خاطرات ایشان به طور جداگانه در کتاب «نعمتجان» به چاپ رسید. برای این کتاب، صحبتهای راویان در قسمت رختشویخانه بیشتر مورد توجه ما قرار گرفت.
برای کتاب «حوض خون» با بیش از ۱۰۰ نفر صحبت کردیم، اما همه آنها در رختشویخانه نبودند. برای مثال برخی از آنها، افراد مطلع نسبت به رختشویخانه بودند. کار به جایی رسیده بود که به ما میگفتند به جلد دوم «حوض خون» نیز فکر کنید، اما در بازه زمانی تعیین شده ما به ۶۴ نفر رسیدیم. بعد از آن کتاب به ارزیابی رفت. پس از آن به آدمهای دیگری رسیدیم، اما اجازه وارد کردن آنها را نداشتیم. بعد از چاپ کتاب هم با افراد دیگری مصاحبه انجام شد.
همچنین حسینی درباره عدم طرح زندگی بعد از رختشویخانه راویها اظهار داشت: رسالت «حوض خون» انتقال وضعیت کنونی زندگی راویهای آن نیست. کتاب باید در خدمت روایت خود باشد که هست.
قاضی گفت: در مقدمه توضیح داده شود که قرار نیست این کتاب به زمان حال راویها بپردازد و قاببندی آن حول آن بخش از زندگی راویها که در رختشویخانه حضور دارند. مقدمه کتاب، مقدمهای شجاعانه، شفاف و شفاف و صریحی است. نویسنده توضیح میدهد در کجاها موفق بوده و در کجاها موفق نبوده است و همه تلاش خود را کرده است که راویها را پای کار بیاورد. این از خلأهای ما در حوزه کتابهای خاطرات است که این شجاعت را نداریم. مخاطب را رها میکنیم، به او نمیگوییم کتاب چه ماجراهایی داشته است و چگونه تحقیق و تدوین شده است. از ویژگیهای خانم میرعالی و پژوهشگران دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک، قدرشناسی فوقالعاده آنهاست که در این کتاب انجام شده است. مقدمه کتاب خوب، دلنشین و همراه کننده است. مصاحبههای کتاب بالای ۳۰۰ ساعت بوده است، اما چه میزان از این ۳۰۰ ساعت در کتاب منعکس شده است؟
میرعالی در پاسخ به این سؤال گفت: ما در این کتاب راوی داشتیم که ۱۲ ساعت مصاحبه انجام داد، اما از این ۱۲ ساعت تنها یک ساعت درباره رختشویخانه صحبت کرد. شاید بتوان گفت از این ۳۰۰ ساعت ۱۰۴ ساعت آن در کتاب آمده است.
اینطور نبود که همه راویها گذشته پرماجرایی داشته باشند. سعی کردیم شخصیت راویها در جنگ، موقعیت آنها و اینکه در رختشویخانه چه تحولی پیدا کردند، در کتاب بیاوریم. حتی تلاش کردیم آن فردی که یک بار به رختشویخانه آمد و با دیدن آن صحنه شوکه شد و فرار کرد، پیدا کنیم اما پیدا نکردیم. بعضی وقتها در بین روایت افراد به تکرار میرسیدیم. در این مواقع روایت فردی که زاویه دید گستردهتری را بیان کرده انتخاب کردیم.
در ادامه قاضی عنوان کرد: هر اثری بعد از چاپ خود یک حیاتی دارد و آن اثری است که بر راویان و مخاطبان خود میگذارد. کتاب «حوض خون» روی اعلامیه فوت برخی از این خانمها و یا روی سنگ مزار آنها چاپ شده است. این اتفاقات بینظیر است و نسل جدیدی از سنگ مزارها و اعلامیهها دارد شکل میگیرد. بنابراین، کار کتاب تمام نشده است. تازه حیات پیدا کرده است و لذا خود اتفاقات بعد از آن میتواند این مقدمه را در جلدهای بعدی فربهتر کند.
در ادامه درباره ظاهر کتاب یعنی؛ عنوان، طرح جلد، قطع کتاب، صفحه آرایی، حاشیهها، اندازه خط، جنس کاغذ، متن پشت جلد و روی جلد آن مطالبی را میگویم. عنوان «حوض خون» به خوبی محتوای کتاب را نمایندگی میکند. ظاهراً عنوان «حوض خون» از یکی از خاطرات راویها گرفته شده است که مشخصاً به حوض رختشویخانه که پر از خون شده، خیره مانده است و بخشی از روایت او در پشت جلد کتاب نیز آمده است. تصور دیدن «حوض خون» تا حدی آزاردهنده است، اما موضوع، جنگ است و ماجرای جنگ اساساً ماجرای خشنی است.
در «حوض خون» ما با خانمهایی مواجه هستیم که نسبت به جنگ منفعل نیستند. ویژگی این کتاب این است که ما متوجه میشویم چگونه این خانمها به رختشویخانه متصل میشوند و اساساً موضوع این کتاب رختشویخانه است و عنوان «حوض خون» به خوبی این محتوا را نمایندگی میکند.
طرح جلد آن نیز یک طرح مفهومی است، رنگ قرمز نشان «حوض خون» است. با طرح جلد زیاد همراه نیستم و طراحی جلد با استفاده از تصاویر و اسناد، میتوانست جلوه بهتری پیدا کند. قطع کتاب، صفحهبندی و حاشیههای آن مناسب است. عکسهای مناسبی در پایان کتاب آمده است که کارکرد متنی هم دارند.
قاضی در بخش دیگری از سخنان خود درباره تدوین کتاب گفت: شما برای تدوین این خاطرات انتخابهای متفاوتی داشتید. آیا غیر از این قالب (یعنی روایتهای اول شخص) - که راوی از یک نقطه شروع میکرد و با یک شیب تند و یا کند به رختشویخانه میرسید - انتخاب دیگری برای قالب روایت وجود نداشت؟ مثلاً نمیتوانستیم از راوی سوم شخص استفاده کنیم؟ چون همه از یک موقعیت حرف میزنند. درباره چینش روایتها هم این سؤال وجود دارد که دلیل این چینش چیست و چه شگفتانهای برای مخاطب دارید که تا انتها با روایتها جلو برود؟
حسینی در پاسخ به این سؤال اظهار داشت: به خاطر تعدد راویها، تفاوتهای فردی در این کتاب مهم است. با یک نگاه ظریف، نمیتوان قالب دیگری برای آن متصور شد. اگر تعدد راوی در یک اثر داشته باشیم چنین کاری وقتی موفق میشود که خودِ راوی موضوع را با تفاوتهای فردی خاص خود تعریف کند. جذابیت این کتاب به خردهروایتهای آن است.
درباره به تکرار کشیده شدن برخی از موضوعات در این کتاب، دقت کنیم که این خانمها در یک مکان، در یک بازه زمانی و با یک فرهنگ و در یک شهر کوچک زندگی میکنند، بنابراین تکرار اجتنابناپذیر است. ما فرهنگ زنان اندیمشکی را میتوانیم در این کتاب پیدا کنیم.
میرعالی نیز اظهار کرد: اگر به روایتها نگاه کنیم میبینیم که شستوشو جزئی از زندگی آنها شده است. در صحبت با خانم حسینی به این نتیجه رسیدیم که اینها ربات نیستند، آدم هستند و زندگی دارند. بنابراین، موضوع اصلی این کتاب رختشویی بانوان است، اما تلاش کردیم در این کتاب نشان دهیم این خانمها چه شخصیتی داشتند و در چه موقعیتی قرار داشتند.
قاضی در ادامه گفت: کتاب «حوض خون» به فضای این آدمها و سوژه نزدیک است. وقتی این کتاب را میخوانیم حس روح جمعی موجود در آن فضا را درک میکنیم. فضای کتاب با اتفاقی که در رختشویخانه میافتد سنخیت دارد.
در ادامه حسینی در پاسخ به نقد یکی از حاضران درباره استفاده بیشتر از ظرفیت اول شخص گفت: درست است که میشد وارد لایههای زیرین احساسات راویها شد، اما زنی که در یک شهر سنتی کوچک در فضای انقلاب زندگی میکند، این از خود گذشتگیها جزئی از بدیهییات زندگی او بوده است. الان انگیزهها مهم شده است و درباره آنها سؤال میکنیم. نکته دیگر این است که راویها چقدر توانایی بیان احساسات و انگیزههای خود را دارند. اگر دقت کنیم متوجه میشویم که نویسنده به جزئیات توجه داشته است. بنابراین به دلیل بدیهی بودن این از خودگذشتگیها نزد زنان و ظرفیت راوی که چقدر بتواند با جزئیات حرف بزند و عمق درگیریهای درونی خود را بیان کند، برخی روایتهای لایهها زیرین احساسات راوی بیان نشده است.
میرعالی درباره چینش روایتها در کتاب «حوض خون» گفت: در بحث چینش تلاش کردیم، هر راوی گویای موقعیت رختشویخانه باشد. شاید یک مخاطب یک روایت یا چند روایت از کتاب را بخواند، اما با همین خواندن موقعیت رختشویخانه را متوجه میشود.
انتخابهای متفاوتی در چینش داشتیم، از جمله اینکه اول سعی کردیم محله به محله چینش کنیم، یعنی بر اساس محل سکونت خانمها، روایتشان را بچینیم، یا سطح سنی راویها را در نظر بگیریم، اما کار به تکرار کشیده میشد، مثلاً باعث میشد، روایت چند مادر شهید پشت سرهم بیاید. در آخر، به این نتیجه رسیدم که نقاط اوج هر روایت استخراج کنم و به چینشی برسم که اوج داستانها در این روایتها متفاوت باشد.
در بخش پایانی این نشست، قاضی گفت: درباره ادبیات و نگارش کتاب باید گفت با توجه به اینکه این کتاب روایت بانوان اندیمشکی است، در برخی از موارد از لحن خالی میشود و میتوانست اصطلاحات بیشتری از بانوان را در روایتها آورد. به عبارتی کار به ادبیات پایتخت نزدیک شده است. در مورد ویراستاری به نظر میآید لازم است یکبار دیگر نمونهخوانی انجام شود. کار جزئیات خوبی دارد اما میشد در لایههای عمیقتر ذهنی افراد و اتفاق دقیقتر شد. درباره کفایت دادهها و تنوع دادهها نیز کتاب تا حد زیادی به سؤالات جواب میدهد، اما ابهاماتی را هم باقی میگذارد.
این کار به یک که فهرست اَعلام نیاز دارد. اگر کتاب را بخوانید متوجه میشوید اسم «ننه غلام» چند بار تکرار شده است. لازم بود این کار فهرست اماکن و اشخاص داشته باشد تا بدانیم نام «ننه غلام» در کلام چه کسانی تکرار شده است.
نکته پایانی این است که «اخلاص جمعی»، «تلاش مؤمنانه» و «احترام به مخاطب» از سر و شکل و مقدمه و حواشی و اتفاقهای این کتاب میبارد، برای اینکه یک کار ارزشمند انجام شود و این تأثیر گرفته از اخلاص همان خانمها و شبیه شدن به آنها است. اینکه زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست، در این کتاب موج میزند.
کتاب «حوض خون» در رابطه با فعالیتهای بانوان اندیمشکی از پشتیبانی جنگ و با موضوع رختشویی در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک است که خاطرات ۶۴ نفر از بانوان در این کتاب جمعآوری شده است.
انتهای پیام/
نظر شما